کهکشان علم و ایمان

وبلاگ اختصاصی سید رضا واقفی

۴ مطلب در مهر ۱۳۹۱ ثبت شده است

سه شنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۱، ۰۸:۴۲ ق.ظ

تاریخچه روانشناسی

آشنایی با تاریخچه و خاستگاه روان‌شناسی، برای به دست آوردن درک کامل‌تری از این رشته ضرورت دارد. روان‌شناسی از کجا پدید آمد؟ از کی آغاز شد؟ چه کسانی پایه‌گذار آن به عنوان یک علم جداگانه بودند؟ در این مقاله به این پرسش‌ها پاسخ داده شده است. چرا مطالعه تاریخچه روان‌شناسی ضرورت دارد؟ روان‌شناسی امروز به محدوده وسیعی از موضوعات توجه نشان می‌دهد و رفتار و فرایندهای ذهن انسان را از سطح اعصاب تا سطح فرهنگ جامعه مورد نظر می‌گیرد. روان‌شناسان نیز مسائل انسان را از قبل از تولد تا زمان مرگ مورد مطالعه قرار می‌دهند. با درک تاریخچه روان‌شناسی، می‌توان درک بهتری نسبت به این که این موضوعات چگونه مورد مطالعه قرار می‌گیرند و تا کنون این مطالعات چه دستاوردهایی به همراه داشته است، پیدا کرد. بقیه در ادامه مطلب   آشنایی با تاریخچه و خاستگاه روان‌شناسی، برای به دست آوردن درک کامل‌تری از این رشته ضرورت دارد. روان‌شناسی از کجا پدید آمد؟ از کی آغاز شد؟ چه کسانی پایه‌گذار آن به عنوان یک علم جداگانه بودند؟ در این مقاله به این پرسش‌ها پاسخ داده شده است. چرا مطالعه تاریخچه روان‌شناسی ضرورت دارد؟ روان‌شناسی امروز به محدوده وسیعی از موضوعات توجه نشان می‌دهد و رفتار و فرایندهای ذهن انسان را از سطح اعصاب تا سطح فرهنگ جامعه مورد نظر می‌گیرد. روان‌شناسان نیز مسائل انسان را از قبل از تولد تا زمان مرگ مورد مطالعه قرار می‌دهند. با درک تاریخچه روان‌شناسی، می‌توان درک بهتری نسبت به این که این موضوعات چگونه مورد مطالعه قرار می‌گیرند و تا کنون این مطالعات چه دستاوردهایی به همراه داشته است، پیدا کرد. پرسش‌ها در روان‌شناسیاز نخستین روزها، روان‌شناسی با پرسش‌های گوناگونی روبرو بوده است. پرسش اولیه درباره چگونگی تعریف روان‌شناسی، به استقرار این رشته به عنوان یک رشته علمی مجزا از فیزیولوژی و فلسفه کمک کرد. پرسش‌های دیگری که روان‌شناسان از ابتدا تا کنون با آن روبرو بوده‌اند عبارتند از: چه موضوعات و عناوینی به روان‌شناسی مربوط است؟ از چه روش‌های پژوهشی باید برای مطالعه روان‌شناسی استفاده کرد؟ آیا روان‌شناسان باید از پژوهش‌های خود برای تحت تأثیر قرار دادن سیاست‌های اجتماعی، آموزش و سایر جنبه‌های رفتاری انسان استفاده کنند؟ آیا روان‌شناسی واقعاً یک علم است؟ آیا روان‌شناسی باید بر رفتارهای قابل مشاهده تمرکز کند یا فرایندهای درونی ذهن؟ آغاز روان‌شناسی: فلسفه و فیزیولوژی با وجودی که روان‌شناسی تا اواخر قرن نوزدهم هنوز به عنوان یک رشته علمی جداگانه پدید نیامده بود، امّا تاریخچه، اولیه آن را می‌توان تا زمان تمدّن یونانی‌ها ردگیری کرد. در خلال قرن هفدهم میلادی، رنه دکارت فیلسوف فرانسوی، ایده دوگانگی یا ثنویت را مطرح کرد. او ادعا کرد که ذهن و بدن، دو موجودیت جداگانه هستند که با هم تعامل دارند و تجربیات انسانی را شکل می‌دهند. بسیاری از جنبه‌های دیگری که هنوز مورد بحث روان‌شناسان معاصر است، مانند نقش نسبی طبیعت در مقابل تربیت، ریشه در همین بحث‌های فلسفی اولیه دارد. پس چه چیزی روان‌شناسی را از فلسفه جدا می‌کند؟ با وجودی که فیلسوفان اولیه نیز بر روش‌هایی نظیر مشاهده و منطق اتکاء می‌کردند، امّا روان‌شناسان امروزی از متدولوژی‌های علمی برای مطالعه و نتیجه‌گیری درباره افکار و رفتار انسان بهره می‌گیرند. فیزیولوژی نیز در سر بر آوردن روان‌شناسی به عنوان یک نظام علمی نقش داشته است. نخستین پژوهش‌های فیزیولوژی بر روی مغز و رفتار انسان، تأثیر عمیقی بر روی روان‌شناسی داشته و نهایتاً در کاربرد متدولوژی‌های علمی در مطالعه افکار و رفتار انسان سهیم بوده است. ظهور روان‌شناسی به عنوان یک علم جداگانه در میانه‌های قرن نوزدهم، یک فیزیولوژیست آلمانی به نام ویلهلم ووندت از روش‌های پژوهش علمی برای بررسی زمان‌های واکنش استفاده می‌کرد. کتاب او به نام «اصول روان‌شناسی فیزیولوژیک» که در سال 1874 منتشر شد، در بردارنده بسیاری از ارتباطات عمده بین علم فیزیولوژی و مطالعه افکار و رفتار انسان بود. او سپس نخستین آزمایشگاه روان‌شناسی جهان را در سال 1879 در دانشگاه لایپزیک گشود. این رویداد عمدتاً به عنوان آغاز رسمی رشته روان‌شناسی به صورت یک نظام علمی مجزا و جداگانه شناخته می‌شود. ووندت چه دیدی از روان‌شناسی داشت؟ درک او از این موضوع به صورت مطالعه هشیاری و آگاهی انسان و کاربست روش‌های تجربی برای مطالعه فرایندهای درونی ذهن بود. هر چند استفاده او از فرایندی به نام «درون نگری»، امروزه غیرقابل اطمینان و غیر علمی در نظر گرفته می‌شود امّا کارهای اولیه او در روان‌شناسی به زمینه‌سازی برای روش‌های تجربی بعدی کمک شایانی کرد. تخمین زده می‌شود که 17000 دانشجو در سخنرانی‌های ووندت در زمینه روان‌شناسی شرکت کرده و صدها نفر در آزمایشگاه روان‌شناسی او به کار و مطالعه پرداخته و در رشته روان‌شناسی مدرک گرفته باشند. با وجودی که نفوذ او در سال‌های بعد به تدریج کم‌رنگ‌تر شد امّا تأثیر او بر روان‌شناسی غبرقابل انکار است. ساختارگرایی: نخستین مکتب فکری روان‌شناسی ادوارد تیچنر، یکی از معروف‌ترین شاگردان ووندت، نخستین مکتب فکری عمده در روان‌شناسی را پایه‌گذاری کرد. طبق نظریه ساختارگرایی، تمام فرایندهای هشیارانه از ترکیب عناصر منفردی ساخته شده‌اند که از طریق فرایندی به نام درون‌نگری باید شناسایی گردند. با وجودی که ساختارگرایی به خاطر تأکید بر پژوهش‌های علمی، در خور توجه است امّا روش‌هایش غیرقابل اطمینان، محدود کننده و ذهنی بود. هنگامی که تیچنر در سال 1927 درگذشت، ساختارگرایی هم اساساً همراه او از بین رفت. کارکردگرایی ویلیام جیمز روان‌شناسی در اواسط تا اواخر قرن نوزدهم در آمریکا شکوفا شد. ویلیام جیمز یکی از مهمترین روان‌شناسان آمریکایی در این دوره بود که با انتشار کتاب درسی معروف خود به نام «اصول روان‌شناسی» به عنوان پدر روان‌شناسی آمریکا شناخته شده است. کتاب او به سرعت به صورت کتاب درسی استاندارد در رشته روان‌شناسی درآمد و ایده‌های او سرانجام، مکتب فکری تازه‌ای را به نام کارکردگرایی پایه‌گذاری نمود. تمرکز کارکردگرایی بر این بود که رفتار چگونه به افراد کمک می‌کند تا در محیطشان زندگی کنند. کارکردگراها از روش‌هایی چون مشاهده مستقیم استفاده می‌کردند. با وجودی که این هر دو مکتب فکری اولیه بر هشیاری و آگاهی انسان تأکید داشتند امّا مفاهیم آن‌ها با هم به طور عمده‌ای تفاوت داشت. ساختارگراها به دنبال شکستن و تجزیه فرایندهای ذهنی به اجزاء کوچکتر بودند، در حالی که کارکردگراها عقیده داشتند که هشیاری به صورت یک فرایند مداوم و تغییر یابنده وجود دارد. هر چند کارکردگرایی دیگر یک مکتب فکری جداگانه به حساب نمی‌آید امّا بر روی روان‌شناسان بعدی و نظریه‌های مربوط به افکار و رفتار انسان تاثیرگذار بوده است. روان‌شناسی زیگموند فروید تا این جا، روان‌شناسی اولیه زیر نفوذ بررسی رفتارهای آگاهانه و هشیارانه افراد بود. امّا ناگهان یک پزشک اتریشی به نام زیگموند فروید چهره روان‌شناسی را با ارائه نظریه شخصیت با تأکید بر اهمیت ذهن ناخودآگاه به نحو چشمگیری تغییر داد. کارهای بالینی فروید بر روی بیمارانی که از هیستری و سایر بیماری‌ها رنج می‌بردند او را بر این اعتقاد واداشت که تجربیات دوران اولیه کودکی و امیال ناخودآگاه در رشد شخصیت و رفتار فرد بالغ نقش دارد. فروید در کتاب خود به نام «آسیب‌شناسی روانی زندگی روزمره» به تفصیل به چگونگی نمود این افکار و امیال ناخودآگاه، غالباً از طریق لغزش‌های زبانی و رویاها، پرداخته است. به گفته فروید، اختلالات روانی نتیجه شدت گرفتن یا نامتعادل شدن این تعارضات ناخودآگاه است. نظریه روانکاوی که توسط زیگموند فروید ارائه شد، تأثیر فوق‌العاده‌ای بر افکار قرن بیستم گذاشت و نه تنها رشته سلامت روانی بلکه حوزه‌های دیگری نظیر هنر، ادبیات و فرهنگ عامه را نیز تحت نفوذ خود قرار داد. با وجودی که امروزه به بسیاری از ایده‌های فروید به دیده شک و تردید نگریسته می‌شود امّا تأثیر او بر علم روان‌شناسی غیرقابل انکار است. پیدایش رفتارگرایی : روان‌شناسی پاولوف، واتسون و اسکینر روان‌شناسی دراوایل قرن بیستم، با پیدایش مکتب فکری دیگری به نام رفتارگرایی، تغییرات چشمگیری یافت. رفتارگرایی با مردود دانستن تأکید بر ذهن خودآگاه و ناخودآگاه، به نسبت دیدگاه‌های نظری پیشین، تغییر عمده‌ای به حساب می‌آمد. رفتارگرایی با تأکید محض بر رفتار قابل مشاهده، جنبه علمی‌تری به روان‌شناسی بخشید. نقطه شروع رفتارگرایی با کارهای ایوان پاولوف، فیزیولوژیست روسی، آغاز شد. پژوهش‌های پاولوف بر روی سیستم گوارش سگ‌ها به کشف فرایند «شرطی‌سازی کلاسیک» انجامید. پاولوف نشان داد که رفتارها از طریق تداعی مشروط، قابل یادگیری هستند. او همچنین نشان داد که این فرایند یادگیری برای ایجاد تداعی بین محرک‌های محیطی و محرک‌های طبیعی نیز قابل استفاده است. یک روان‌شناس آمریکایی به نام جان واتسون، به سرعت به عنوان یکی از قویترین مبلّغان و طرفداران رفتارگرایی درآمد. او در مقاله «روان‌شناسی، آن‌گونه که یک رفتارگرا به آن می‌نگرد» که در سال 1913 منتشر کرد به تشریح اصول بنیادی این مکتب فکری جدید پرداخت و سپس در کتاب درسی خود به نام «رفتارگرایی»، تعریف زیر را برای آن ارائه کرد: «رفتارگرایی، موضوع اصلی روان‌شناسی انسان را رفتار قابل مشاهده و قابل سنجش فرد می‌داند. رفتارگرایی ادعا می کند که ناخودآگاه نه مفهومی قابل تعریف است و نه قابل استفاده.»تأثیر رفتارگرایی، بسیار چشمگیر بود و این مکتب فکری برای 50 سال تسلط خود را حفظ کرد. اسکینر با ارائه مفهوم «شرطی‌سازی عامل»، دیدگاه رفتارگرایی را توسعه بخشید. او در نظریه خود، تأثیرات تنبیه و تقویت بر رفتار انسان را نشان داد. با وجودی که رفتارگرایی سرانجام جایگاه خود را در روان‌شناسی از دست داد امّا اصول اولیه روان‌شناسی رفتارگرا هنوز نیز به طور گسترده‌ای مورد استفاده است. روش‌های درمانی مانند «اصلاح رفتاری» و «اقتصاد پته‌ای»( token economy ) برای کمک به کودکان در یادگیری مهارت‌های تازه و غلبه بر رفتارهای ناسازگارانه به کار گرفته می‌شود و شرطی‌سازی نیز در بسیاری وضعیت‌ها و شرایط، از آموزش گرفته تا تربیت اولاد، کاربرد دارد. روان‌شناسی بشردوستانه: نیروی سوم با وجودی که نیمه اول قرن بیستم زیر نفوذ روانکاوی و رفتارگرایی بود، مکتب فکری تازه‌ای به نام روان‌شناسی بشر دوستانه یا انسان گرایانه در نیمه دوم این قرن سربرآورد. این نظریه که غالباً از آن به عنوان «نیروی سوم» در روان‌شناسی یاد می‌شود، بر تجربیات آگاهانه تأکید دارد. کارل راجرز، روان‌شناس آمریکایی، غالباً به عنوان پدر این مکتب فکری در نظر گرفته می‌شود. در حالی که روانکاوان بر ذهن ناخودآگاه و رفتارگرایان فقط بر علل محیطی تمرکز دارند، راجرز قویاً به قدرت اراده آزاد و خودمختاری انسان اعتقاد داشت. روان‌شناس دیگری به نام آبراهام مزلو نیز با نظریه معروف خود به نام «سلسله مراتب نیازها» در انگیزه‌های رفتاری انسان‌ها، در پیشبرد این مکتب فکری سهیم بوده است. روان‌شناسی امروز همان گونه که در این مرور کوتاه بر تاریخچه روان‌شناسی مشاهده کردید، این رشته علمی از زمان تأسیس آزمایشگاه ووندت تا کنون رشد و تغییرات چشمگیری داشته است. امّا مطمئناً داستان در اینجا خاتمه نمی‌یابد. تکامل روان‌شناسی از 1960 تا کنون همچنان ادامه داشته و ایده‌ها و دیدگاه‌های تازه‌ای ارائه گشته‌اند. پژوهش‌های اخیر در روان‌شناسی به جنبه‌های گوناگونی از تجربیات انسانی، از تأثیرات بیولوژیک بر رفتار انسان تا تأثیر عوامل اجتماعی و فرهنگی، می‌نگرد. امروزه، اکثریت روان‌شناسان خود را متعلق به یک مکتب فکری خاص نمی‌دانند. بلکه غالباً بر روی یک محدوده تخصصی خاص تمرکز می‌کنند و به کشف ایده‌های تازه از زمینه‌های نظری مختلف می‌پردازند. این رویکرد آزادانه به ایده‌ها و نظریه‌های جدیدی منجر گشته که به شکل دهی روان‌شناسی برای سال‌های آینده ادامه خواهد داد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۱ ، ۰۸:۴۲
سید رضا واقفی
سه شنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۱، ۰۵:۴۶ ق.ظ

زندگینامه امام جواد (علیه السلام)

سالروز شهادت امام جواد علیه السلام را به شما تسلیت می گویم در ادامه مطلب میتوانید مختصری از زندگی امام جواد علیه السلام را بخوانید   حتما ادامه مطلب را بخوانید   حضرت امام محمد تقی جوادالأئمه (ع )   امام نهم شیعیان حضرت جواد (ع ) در سال 195هجری در مدینه ولادت یافت . نام نامی اش محمد معروف به جواد و تقی است . القاب دیگری مانند : رضی و متقی نیز داشته ، ولی تقی از همه معروفتر می باشد . مادر گرامی اش سبیکه یا خیزران است که این دو نام در تاریخ زندگی آن حضرت ثبت است . امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر 8 ساله بود . پس از شهادت جانگداز حضرت رضا علیه السلام در اواخر ماه صفر سال 203ه مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال یافت . مأمون خلیفه عباسی که همچون سایر خلفای  بنی عباس از پیشرفت معنوی و نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضایل آنها در بین مردم هراس داشت ، سعی  کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد . " از اینجا بود که مأمون نخستین کاری که کرد ، دختر خویش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد ، تا مراقبی  دایمی و از درون خانه ، بر امام گمارده باشد . رنجهای دایمی که امام جواد (ع ) از ناحیه این مأمور خانگی  برده است ، در تاریخ معروف است " . از روشهایی که مأمون در مورد حضرت رضا (ع ) به کار می بست ، تشکیل مجالس بحث و مناظره بود . مأمون و بعد معتصم عباسی می خواستند از این راه - به گمان باطل خود - امام (ع ) را در تنگنا قرار دهند . در مورد فرزندش حضرت جواد (ع ) نیز چنین روشی را به کار بستند . به خصوص که در آغاز امامت هنوز سنی از عمر امام جواد (ع ) نگذشته بود . مأمون نمی دانست که مقام ولایت و امامت که موهبتی است الهی ، بستگی به کمی  و زیادی سالهای عمر ندارد . باری ، حضرت جواد (ع ) با عمر کوتاه خود که همچون نوگل بهاران زودگذر بود ، و در دوره ای که فرقه های مختلف اسلامی و غیر اسلامی  در میدان رشد و نمو یافته بودند و دانشمندان بزرگی در این دوران ، زندگی می کردند و علوم و فنون سایر ملتها پیشرفت نموده و کتابهای زیادی به زبان عربی ترجمه و در دسترس قرار گرفته بود ، با کمی سن وارد بحثهای علمی گردید و با سرمایه خدایی امامت که از سرچشمه ولایت مطلقه و الهام ربانی مایه گرفته بود ، احکام اسلامی را مانند پدران و اجداد بزرگوارش گسترش داد و به تعلیم و ارشاد پرداخت و به مسائل بسیاری  پاسخ گفت . برای نمونه ، یکی از مناظره های  ( = احتجاجات ) حضرت امام محمد تقی (ع ) را در زیر نقل می کنیم : " عیاشی در تفسیر خود از ذرقان که همنشین و دوست احمد بن ابی دؤاد بود ، نقل می کند که ذرقان گفت : روزی دوستش ( ابن ابی دؤاد ) از دربار معتصم عباسی  برگشت و بسیار گرفته و پریشان حال به نظر رسید . گفتم : چه شده است که امروز این چنین ناراحتی ؟ گفت : در حضور خلیفه و ابوجعفر فرزند علی بن موسی الرضا جریانی پیش آمد که مایه شرمساری و خواری ما گردید . گفتم : چگونه ؟ گفت : سارقی را به حضور خلیفه آورده بودند که سرقتش آشکار و دزد اقرار به دزدی کرده بود . خلیفه طریقه اجرای حد و قصاص را پرسید . عده ای از فقها حاضر بودند ، خلیفه دستور داد بقیه فقیهان را نیز حاضر کردند ، و محمد بن علی الرضا را هم خواست . خلیفه از ما پرسید : حد اسلامی چگونه باید جاری شود ؟ من گفتم : از مچ دست باید قطع گردد . خلیفه گفت : به چه دلیل ؟ گفتم : به دلیل آنکه دست شامل انگشتان و کف دست تا مچ دست است ، و در قرآن کریم در آیه تیمم آمده است : فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم . بسیاری از فقیهان حاضر در جلسه گفته مرا تصدیق کردند . یک دسته از علماء گفتند : باید دست را از مرفق برید . خلیفه پرسید : به چه دلیل ؟ گفتند : به دلیل آیه وضو که در قرآن کریم آمده است : ... و ایدیکم الی  المرافق . و این آیه نشان می دهد که دست دزد را باید از مرفق برید . دسته دیگر گفتند : دست را از شانه باید برید چون دست شامل تمام این اجزاء می شود . و چون بحث و اختلاف پیش آمد ، خلیفه روی  به حضرت ابوجعفر محمد بن علی  کرد و گفت : یا اباجعفر ، شما در این مسأله چه می گویید ؟ آن حضرت فرمود : علمای شما در این باره سخن گفتند . من را از بیان مطلب معذور بدار . خلیفه گفت : به خدا سوگند که شما هم باید نظر خود را بیان کنید . حضرت جواد فرمود : اکنون که من را سوگند می دهی  پاسخ آن را می گویم . این مطالبی که علمای اهل سنت درباره حد دزدی بیان کردند خطاست . حد صحیح اسلامی  آن است که باید انگشتان دست را غیر از انگشت ابهام قطع کرد . خلیفه پرسید : چرا ؟ امام (ع ) فرمود : زیرا رسول الله (ص ) فرموده است سجود باید بر هفت عضو از بدن انجام شود : پیشانی ، دو کف دست ، دو سر زانو ، دو انگشت ابهام پا ، و اگر دست را از شانه یا مرفق یا مچ قطع کنند برای سجده حق تعالی محلی  باقی نمی ماند ، و در قرآن کریم آمده است " و ان المساجد لله ... " سجده گاه ها از آن خداست ، پس کسی نباید آنها را ببرد . معتصم از این حکم الهی و منطقی بسیار مسرور شد ، و آن را تصدیق کرد و امر نمود انگشتان دزد را برابر حکم حضرت جواد (ع ) قطع کردند . ذرقان می گوید : ابن ابی دؤاد سخت پریشان شده بود ، که چرا نظر او در محضر خلیفه رد شده است . سه روز پس از این جریان نزد معتصم رفت و گفت : یا امیرالمؤمنین ، آمده ام تو را نصیحتی کنم و این نصحیت را به شکرانه محبتی که نسبت به ما داری  می گویم . معتصم گفت : بگو . ابن ابی دؤاد گفت : وقتی مجلسی از فقها و علما تشکیل می دهی تا یک مسأله یا مسائلی را در آنجا مطرح کنی ، همه بزرگان کشوری  و لشکری حاضر هستند ، حتی  خادمان و دربانان و پاسبانان شاهد آن مجلس و گفتگوهایی  که در حضور تو می شود هستند ، و چون می بینند که رأی علمای بزرگ تو در برابر رأی محمد بن علی الجواد ارزشی ندارد ، کم کم مردم به آن حضرت توجه می کنند و خلافت از خاندان تو به خانواده آل علی منتقل می گردد ، و پایه های قدرت و شوکت تو متزلزل می گردد . این بدگویی و اندرز غرض آلود در وجود معتصم کار کرد و از آن روز در صدد برآمد این مشعل نورانی و این سرچشمه دانش و فضیلت را خاموش سازد . این روش را - قبل از معتصم - مأمون نیز در مورد حضرت جوادالأئمه (ع ) به کار می برد ، چنانکه در آغاز امامت امام نهم ، مأمون دوباره دست به تشکیل مجالس مناظره زد و از جمله از یحیی بن اکثم که قاضی بزرگ دربار وی بود ، خواست تا از امام (ع ) پرسشهایی کند ، شاید بتواند از این راه به موقعیت امام (ع ) ضربتی وارد کند . اما نشد ، و اما از همه این مناظرات سربلند درآمد . روزی از آنجا که " یحیی بن اکثم " به اشاره مأمون می خواست پرسشهای خود را مطرح سازد مأمون نیز موافقت کرد ، و امام جواد (ع ) و همه بزرگان و دانشمندان را در مجلس حاضر کرد . مأمون نسبت به حضرت امام محمد تقی (ع ) احترام بسیار کرد و آنگاه از یحیی خواست آنچه می خواهد بپرسد . یحیی که پیرمردی  سالمند بود ، پس از اجازه مأمون و حضرت جواد (ع ) گفت : اجازه می فرمایی  مسأله ای از فقه بپرسم ؟ حضرت جواد فرمود : آنچه دلت می خواهد بپرس . یحیی بن اکثم پرسید : اگر کسی در حال احرام قتل صید کرد چه باید بکند ؟ حضرت جواد (ع ) فرمود : آیا قاتل صید محل بوده یا محرم ؟ عالم بوده یا جاهل ؟ به عمد صید کرده یا خطا ؟ محرم آزاد بوده یا بنده ؟ صغیر بوده یا کبیر ؟ اول قتل او بوده یا صیاد بوده و کارش صید بوده ؟ آیا حیوانی را که کشته است صید تمام بوده یا بچه صید ؟ آیا در این قتل پشیمان شده یا نه ؟ آیا این عمل در شب بوده یا روز ؟ احرام محرم برای عمره بوده یا احرام حج ؟ یحیی دچار حیرت عجیبی شد . نمی دانست چگونه جواب گوید . سر به زیر انداخت و عرق خجالت بر سر و رویش نشست . درباریان به یکدیگر نگاه می کردند . مأمون نیز که سخت آشفته حال شده بود در میان سکوتی  که بر مجلس حکمفرما بود ، روی به بنی  عباس و اطرافیان کرد و گفت : - دیدید و ابوجعفر محمد بن علی الرضا را شناختید ؟ سپس بحث را تغییر داد تا از حیرت حاضران بکاهد . باری ، موقعیت امام جواد (ع ) پس از این مناظرات بیشتر استوار شد . امام جواد (ع ) در مدت 17سال دوران امامت به نشر و تعلیم حقایق اسلام پرداخت ، و شاگردان و اصحاب برجسته ای داشت که : هر یک خود قله ای بودند از قله های فرهنگ و معارف اسلامی مانند : ابن ابی عمیر بغدادی ، ابوجعفر محمد بن سنان زاهری ، احمد بن ابی نصر بزنطی کوفی ، ابوتمام حبیب اوس طائی - شاعر شیعی  مشهور - ابوالحسن علی بن مهزیار اهوازی و فضل بن شاذان نیشابوری که در قرن سوم هجری می زیسته اند . اینان نیز ( همچنانکه امام بزرگوارشان همیشه تحت نظر بود ) هر کدام به گونه ای مورد تعقیب و گرفتاری بودند . فضل بن شاذان را از نیشابور بیرون کردند . عبدالله بن طاهر چنین کرد و سپس کتب او را تفتیش کرد و چون مطالب آن کتابها را - درباره توحید و ... - به او گفتند قانع نشد و گفت می خواهم عقیده سیاسی او را نیز بدانم . ابوتمام شاعر نیز از این امر بی بهره نبود ، امیرانی که خود اهل شعر و ادب بودند حاضر نبودند شعر او را - که بهترین شاعر آن روزگار بود ، چنانکه در تاریخ ادبیات عرب و اسلام معروف است - بشنوند و نسخه از آن داشته باشند . اگر کسی شعر او را برای آنان ، بدون اطلاع قبلی  ، می نوشت و آنان از شعر لذت می بردند و آن را می پسندیدند ، همین که آگاه می شدند که از ابوتمام است یعنی  شاعر شیعی معتقد به امام جواد (ع ) و مروج آن مرام ، دستور می دادند که آن نوشته را پاره کنند . ابن ابی عمیر - عالم ثقه مورد اعتماد بزرگ - نیز در زمان هارون و مأمون ، محنتهای بسیار دید ، او را سالها زندانی کردند ، تازیانه ها زدند . کتابهای او را که مأخذ عمده علم دین بود ، گرفتند و باعث تلف شدن آن شدند و ... بدین سان دستگاه جبار عباسی  با هواخواهان علم و فضیلت رفتار می کرد و چه ظالمانه !شهادت حضرت جواد (ع )این نوگل باغ ولایت و عصمت گرچه کوتاه عمر بود ولی رنگ و بویش مشام جانها را بهره مند ساخت . آثار فکری و روایاتی  که از آن حضرت نقل شده و مسائلی را که آن امام پاسخ گفته و کلماتی  که از آن حضرت بر جای مانده ، تا ابد زینت بخش صفحات تاریخ اسلام است . دوران عمر آن امام بزرگوار 25سال و دوره امامتش 17سال بوده است . معتصم عباسی از حضرت جواد (ع ) دعوت کرد که از مدینه به بغداد بیاید . امام جواد در ماه محرم سال 220هجری به بغداد وارد شد . معتصم که عموی ام الفضل زوجه حضرت جواد بود ، با جعفر پسر مأمون و ام الفضل بر قتل آن حضرت همداستان شدند . علت این امر - همچنان که اشاره کردیم - این اندیشه شوم بود که مبادا خلافت از بنی عباس به علویان منتقل شود . از این جهت ، درصدد تحریک ام الفضل برآمدند و به وی گفتند تو دختر و برادرزاده خلیفه هستی ، و احترامت از هر جهت لازم است و شوهر تو محمد بن علی الجواد ، مادر علی هادی فرزند خود را بر تو رجحان می نهد . این دو تن آن قدر وسوسه کردند تا ام الفضل - چنان که روش زنان نازاست - تحت تأثیر حسادت قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار جوانش آزرده خاطر شد و به تحریک و تلقین معتصم و جعفر برادرش ، تسلیم گردید . آنگاه این دو فرد جنایتکار سمی کشنده در انگور وارد کردند و به خانه امام فرستاده تا سیاه روی  دو جهان ، ام الفضل ، آنها را به شوهرش بخوراند . ام الفضل طبق انگور را در برابر امام جواد (ع ) گذاشت ، و از انگورها تعریف و توصیف کرد و حضرت جواد (ع ) را به خوردن انگور وادار و در این امر اصرار کرد . امام جواد (ع ) مقداری از آن انگور را تناول فرمود . چیزی  نگذشت آثار سم را در وجود خود احساس فرمود و درد و رنج شدیدی بر آن حضرت عارض گشت . ام الفضل سیه کار با دیدن آن حالت دردناک در شوهر جوان ، پشیمان و گریان شد ، اما پشیمانی  سودی نداشت . حضرت جواد (ع ) فرمود : چرا گریه می کنی ؟ اکنون که مرا کشتی گریه تو سودی ندارد . بدان که خداوند متعال در این چند روزه دنیا تو را به دردی مبتلا کند و به روزگاری بیفتی  که نتوانی از آن نجات بیابی . در مورد مسموم کردن حضرت جواد (ع ) قولهای  دیگری هم نقل شده است .زنان و فرزندان حضرت جواد (ع ) زن حضرت جواد (ع ) ام الفضل دختر مأمون بود . حضرت جواد (ع ) از ام الفضل فرزندی نداشت . حضرت امام محمد تقی زوجه دیگری مشهور به ام ولد و به نام سمانه مغربیه داشته است . فرزندان آن حضرت را 4 پسر و 4 دختر نوشته اند بدین شرح : 1 - حضرت ابوالحسن امام علی النقی ( هادی )2 - ابواحمد موسی مبرقع3 - ابواحمد حسین4 - ابوموسی عمران5 - فاطمه6- خدیجه7- ام کلثوم8- حکیمه حضرت جواد (ع ) مانند جده اش فاطمه زهرا زندگانی کوتاه و عمری سراسر رنج و مظلومیت داشت . بدخواهان نگذاشتند این مشعل نورانی نورافشانی کند . امام نهم ما در آخر ماه ذیقعده سال 220ه . به سرای جاویدان شتافت . قبر مطهرش در کاظمیه یا کاظمین است ، عقب قبر منور جدش حضرت موسی بن جعفر (ع ) زیارتگاه شیعیان و دوستداران است . التماس دعا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۱ ، ۰۵:۴۶
سید رضا واقفی
شنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۱، ۰۷:۵۵ ق.ظ

لبیک یا رسول الله

درود بر پیامبر برگزیده ی خدا محمد مصطفی (صلی الله علیه وآله ) وخاندان پاکش لبیک یا رسول الله     ما با تمام وجود اهانت به پیامبر اکرم را محکوم می کنیم وتا آخرین نفس  برای حمایت از ساحت مقدس آن حضرت ایستاده ایم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۱ ، ۰۷:۵۵
سید رضا واقفی
شنبه, ۱ مهر ۱۳۹۱، ۰۵:۰۵ ق.ظ

تبریک سال تحصیلی جدید

سلام به همه دانش آموزای گل  سال تحصیلی جدید رو به همه ی شما تبریک می گم وامیدوارم که در همه ی امور زندگیتون به خصوص درستون موفق باشید این یه جمله برای دانش آموزای خودمه:دلم براتون تنگ شده (به زودی می بینمتون)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۱ ، ۰۵:۰۵
سید رضا واقفی