کهکشان علم و ایمان

وبلاگ اختصاصی سید رضا واقفی

۱۱ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

دوشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۲، ۰۸:۵۳ ب.ظ

سخنان پندآموز و جملات قصار بزرگان

نسبت به عمر خود بخیل تر باشید تا به درهم و دینار.پیامبر اکرم (ص)°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°به نیکی گرای و میازار کسره رستگاری همین است و بسفردوسی°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°اگر خاموش باشی تا دیگران به سخنت آرند ، بهتر که سخن گوئی و خاموشت کنند.سقراط°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°میاسای از آموختن یک زمانبه دانش میفکن دل اندر گمان فردوسی نسبت به عمر خود بخیل تر باشید تا به درهم و دینار.پیامبر اکرم (ص) °.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°وجدان صدای خداوندی است.لامارتین°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.° یک روز زندگی به روشن بینی ، بهتر از صد سال عمر در تاریکی است.بودا°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°به نیکی گرای و میازار کسره رستگاری همین است و بسفردوسی°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°اگر خاموش باشی تا دیگران به سخنت آرند ، بهتر که سخن گوئی و خاموشت کنند.سقراط°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°میاسای از آموختن یک زمانبه دانش میفکن دل اندر گمانفردوسی°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°آدمی ساخته ی افکار خویش است ، فردا همان خواهد شد که امروز می اندیشیده است.موریس مترلینگ°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°کسی که واعظی درونی نداشته باشد ، موعظه های مردم سودی به او نمی رساند.امام محمد باقر (ع)°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°دوست ندارم جوانی از شما را جز بر دو گونه ببینم؛ دانشمند یا دانشجوامام صادق (ع)°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°آن را که خرد نیست ، ادب نیست.امام حسین (ع)°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°هرگاه خداوند بخواهد کسی را خوار گرداند ، او را از علم و دانش بی بهره می سازد.امام علی (ع)°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°کسانی که دیر قول می دهند ، خوش قول ترین مردم دنیا هستند.ژان ژاک روسو °.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.° تنها فکر خوب داشتن کافی نیست ، اصل این است که آن را خوب به کار بریم.رنه دکارت°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°اگر تو به کارهای خود قضاوت کنی ، احتیاج به قضاوت دیگران نخواهی داشت.اسحاق نیوتون°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°رهایی و آزادی ، برآیند پرستش خرد است و دانایی.ارد بزرگ°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°بسا یک خوردن ، از خوردن های زیادی جلوگیری می کند.امام علی (ع)°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°غصه نیمی از پیری است.امام علی (ع)°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°آدرس موفقیت : بزرگراه توکل ، بلوار آرامش ، خیابان آزادهمیدان عمل ، مجتمع نشاط ، واحد پشتکار ، پلاک ۲۰ ، منزل خوشبختی°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°هرگز از کسی که همیشه با من موافق بود ، چیزی یاد نگرفتم . . .( دکتر علی شریعتی )°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°دریای طوفانی ، ناخدای لایق می سازد ، همیشه ممنون لحظاتسخت زندگی باش . . .°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°هدف ، یا تیک میخوره یا ضربدر ، مواظب اهداف خود باشیدچون هر هدفی ، تاریخ مصرفی داره . . .°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°نامم را پدرم انتخاب کرد ، و نام خانوادگیم را یکی از اجدام ،دیگر بس است ، راهم را خودم انتخاب خواهم کرد( دکتر علی شریتی )°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°دوست برای آن است که نیازت را برآورد نه اینکه تهی بودنت را پر کند . جبران خلیل جبران°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°بهترین و حقیقی ترین دوستانم از تهی دستانند . توانگران از دوستی چیزی نمی دانند . موزارت°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°برای آنکه عمر طولانی باشد، باید آهسته زندگی کنیم. سیسرون . . .°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°ادب خویش را هیچ گاه فرو مگذار ، با وجود آنکه مورد ریشخند باشی . . .یک روز زندگی به روشن بینی ، بهتر از صد سال عمر در تاریکی است.بودا°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°دست سیاه را غالبا با دستکش سفید پنهان می دارند.ضرب المثل اسپانیائی°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°گاه لازم است که انسان دیدگان خود را ببندد زیرا اغلب خود را به نابینائی زدن نیز نوعی خوشبختی است.اسحاق نیوتن°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°برای اینکه انسان کمال یابد ، صدسال کافی نیست ، ولی برای بدنامی او یک روز کافی است.ضرب المثل چینی°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°چاپلوسی هم گوینده و هم شنونده را فاسد می کند.دیل کارنگی°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°بالاترین زرنگی ها ، پنهان کردن زرنگی است.ضرب المثل انگلیسی°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°کران واقعی کسانی هستند که نمی خواهند بشنوند.ضرب المثل آفریقائی°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°دوست کیفیتی است روحی ، که دو جسم را به هم می پیوندد و برای بقای دوستی ، دوستان باید فضیلت و ارزش یکدیگر را بشناسند و به دیده ی احترام بنگرند.ارسطو°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.° آنچه والا بودن یک فرد را ثابت می کند کرده های او نیست ، چون بیخ و بن آنها معلوم نیست و معانی مختلفی دارند ، والایی در ایمان به هدف و آرمان است.فردریک ویلهلم نیچه °.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°  از خنده ی زیاد بپرهیزید که دل را می میراند.امام علی (ع)°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°عاقل همه ی آنچه را که می داند نمی گوید ، ولی آنچه را که می گوید می داند.ارسطو°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°با ارزش ترین چیز در زندگی این نیست که چه چیزهایی را داریم؛ بلکه این است که چه کسانی را داریم.پائولو کوئیلیو°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°آنگاه که تقدیر نیست و از تدبیر کاری ساخته نیست ، خواستن اگر با تمام وجود تجلی کند ، پاسخ خود را خواهد یافت.دکتر علی شریعتی°.°.°.°.°.°.°.°جملات قصار بزرگان°.°.°.°.°.°.°.°.°هرکه دل به دنیا بندد ، به سه خصلت دل بسته است:1- اندوهی که پایان ندارد2- آرزویی که بدست نیاید3- امیدی که به آن نرسدامام صادق (ع)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۲ ، ۲۰:۵۳
سید رضا واقفی
دوشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۲، ۰۳:۲۱ ب.ظ

یک سوال

سلام بچه ها امتحان چطور بود اگه نظر یا انتقادی درباره ی امتحان دارید برام بنویسید اما به هر حال امیدوارم که همتون امتحانتون رو  خیلی خوب داده باشید این دسته گل رو  به همه ی عزیزان تقدیم میکنم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۲ ، ۱۵:۲۱
سید رضا واقفی
يكشنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۲، ۰۴:۴۸ ب.ظ

یک توصیه به دانش آموزان مدرسه معلم

سلام به همه ی دانش آموزای خوب مدرسه معلم همانطور که قبلا هم گفته بودم در امتحان فردا دو مسئله یکی در باره آبدهی رود ودیگری درباره چگالی آمده است در حل این مسائل نوشتن فرمول را فراموش نکنید  والبته یک شکل از فصل 7 برای همتون آرزوی موفقیت میکنم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۲ ، ۱۶:۴۸
سید رضا واقفی
يكشنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۲، ۰۲:۴۴ ب.ظ

امتحان قرآن پایه هفتم

سلام به بچه های خوب پایه هفتم مدرسه هدف همانطور که قبلا به شما گفته بودم امتحان قرآن فردا تا آخر درس 6 هم شامل ترجمه کلمات وهم عبارات وهم انس با قرآنها میشود همه را با دقت کامل بخوانید  درصورت امکان اطلاع رسانی کنید موفق باشید
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۲ ، ۱۴:۴۴
سید رضا واقفی
جمعه, ۲۰ دی ۱۳۹۲، ۰۳:۲۵ ب.ظ

عید الزهرا

سلام به همه ی دوستان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام عید آغاز امامت مولا صاحب الزمان عجل الله تعاله فرجه الشریف را به همه ی عاشقان حضرتش تبریک عرض میکنم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۲ ، ۱۵:۲۵
سید رضا واقفی
چهارشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۲، ۰۲:۵۴ ب.ظ

حرف های بزرگ از ادم های بزرگ

به کسی می توان مرد گفت که در خوشبختی ویا بد بختی ، خود را گم نکند . (ناپلؤن) وقتی به خرد درونی خود پی ببرید ، خود را باز می یابید . (مارک فیشر) خیال ، الهام بخش هر کاری است . (دکتر مارون) وقتی در دیگران خوبی بجویید ، بهترین ها را در خودتان خواهید یافت . (مارتین والش) ذهن انسان از عهده هر کاری می تواند برآید . (مارک فیشر) تا ایمان و امید وجود نداشته باشد هیچ کاری را نمی توان انجام داد . (هلن کلر) نگذار ذهنیات و افکار به صورت عادت درآیند . (دونالد والترز) با تمرکز فکر می توان به آرامش رسید . (لوییز ال.هی) عزیزانت را با هدایای کوچک و غیر منتظره غافلگیر کن . (جکسون براون) بهترین را بخواه و بهایش را بپرداز . (جکسون براون) زیبایی ناپایدار و فضیلت جاودانه است . (گوته) هرکس مرتکب اشتباهی نشده ، اکتشافی هم نکرده است . (گالیله) بزرگترین داروی خشم ، صبر و درنگ است . (سنکا) چیزی ارزشمندتر از همین امروز وجود ندارد . (گوته) انجام غیر ممکن ها لذت بخش است . (والت دیسنی) در هر کلاسی می توانی دانش آموزی کن . (جکسون براون) شروع هر کاری را خوب آغاز کنید تا نتایج ایده آل به دست آورید . (کلارک) استعداد شگرف بدون اراده آهنین معنی ندارد . (بالزاک) کسی که پیوسته تلاش می کند ، آمرزیده است . (گوته) به محض اینکه چیزی را شروع کردی باید سخت روی آن کار کنی ، هم ذهنی هم جسمی . (مارک فیشر) اهمیت هر چیز بسته به اهمیتی است که ما برای آن قایل می شویم . (مارک فیشر) بیشتر مردم فکر می کنند هر چه را که نمی شود دید نباید باور کرد . (مارک فیشر) بخت و اقبال ، حامی شجاعان است . (ویرژیل) اشتباهات انسان های بزرگ قابل احترام است زیرا ثمر بخش تر از حقایق انسان های کوچک است . (نیچه) الماس را جز در قعر زمین نمی توان یافت و حقایق را جز در اعماق فکر نمی توان کشف کرد . (ویکتور هوگو) عقل ، بالاتر از دانش است زیرا عقل هم شامل دانش است و هم شامل کاربرد صحیح آن . (آنتونی رابینز) وقتی بلند حرف بزنی ، صدایت را می شنوند اما وقتی آرام حرف بزنی به گفته ات گوش می دهند . (پل رینو) دنیا به حرف کسی گوش می دهد که دارای اراده ی قوی است و می داند کدامین سو می رود . (گالیله) طوری زندگی کن که هر وقت فرزندانت خوبی دیدند ، به یاد تو بیفتند . (جکسون براون) نابغه کسی است که پیوسته افکارش را از قوه به فعل می آورد (برنارد شاد) وقتی در ترافیک گیر افتاده ای ، اجازه بده دیگران از تو جلو بزنند . (جکسون براون) وجدان ، نماینه ی پاکدامنی و عفت و صداقت است . (الکساندر دوما) گذشت ، باعث عزت و بزرگی می گردد . (امام علی «ع») هرگز تسلیم نشو ، هر روز معجزه ی تازه ای اتفاق می افتد . (جکسون براون) برترین غم ها ، شک و تردید است . (الکساند دوما) هرگز قدرت کلمه ها را در التیام و آشتی دادن رابطه ها دست کم نگیر . (جکسون براون) دعا کنید که هیچ چیز مانند دعا باعث نزدیک شدن شما به خدا نمی شود . (امام صادق «ع»)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۲ ، ۱۴:۵۴
سید رضا واقفی
چهارشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۲، ۰۲:۵۳ ب.ظ

آیا میدانستید

آیا میدانستید که اگر همه یخهای قطب جنوب آب شود بر سطح آب اقیانوسها هفتاد متر اضافه می شود و در این صورت یک چهارم خشکی های کره زمین زیر آب می رود ؟   آیا میدانستید که خرگوش و طوطی تنها حیواناتی هستند که میتوانند بدون برگشتن اشیاء پشت سر خود را ببینند ؟   آیا میدانستید که بزرگترین مدرسه دنیا در شهر مونتسوری هندوستان با تعداد بیست و شش هزار و سیصد و دوازده دانش آموز می باشد ؟ لطفا برای مطالعه بقیه ایا میدانستیدها به ادامه مطلب بروید آیا میدانستید که اگر همه یخهای قطب جنوب آب شود بر سطح آب اقیانوسها هفتاد متر اضافه می شود و در این صورت یک چهارم خشکی های کره زمین زیر آب می رود ؟   آیا میدانستید که خرگوش و طوطی تنها حیواناتی هستند که میتوانند بدون برگشتن اشیاء پشت سر خود را ببینند ؟   آیا میدانستید که بزرگترین مدرسه دنیا در شهر مونتسوری هندوستان با تعداد بیست و شش هزار و سیصد و دوازده دانش آموز می باشد ؟ آیا میدانستید که چشم انسان حدود ۱۳۵ میلیون سلول بینایی دارد ؟   آیا میدانستید که یک بطری ۲ لیتری پپسی حاوی ۹۰ قاشق غذاخوری شکر می باشد ؟   آیا میدانستید که انسان‌های راست دست به طور میانگین 9 سال بیش از چپ دست‌ها عمر می‌کنند ؟   آیا میدانستید که مزه سیب، پیاز و سیب زمینی یکی ست و بخاطر بوی آنهاست که طعم متفاوتی دارند ؟ آیا میدانستید که دارچین بسیار کشنده است اگر به صورت وریدی به انسان تزریق شود باعث مرگ میشود ؟ آیا میدانستید که در شیلی منطقه ای صحرایی وجود دارد که هزاران سال است در آن باران نباریده است ؟ آیا میدانستید که هر 50 ثانیه یک نفر در دنیا به بیماری ایدز مبتلا می شود ؟  آیا میدانستید که وزن اسکلت انسان بالغ بر سیزده تا پانزده کیلوگرم است ؟  آیا میدانستید که خرس قطبی هنگامی که روی دو پا می‌ایستد حدود سه متر است ؟   آیا میدانستید که زرافه می تواند با زبانش گوشهایش را تمیز کند ؟  آیا میدانستید که ایران زمان پهلوی دارای ورزیده ترین خلبانان دنیا بود و تیم اکرو جت نیرو هوایی ایران حرف اول را در دنیا میزد ؟  آیا میدانستید که کبد تنها عضو داخلی بدن است که اگر با عمل جراحی قسمتی از آن برداشته شود دوباره رشد می کند ؟  آیا میدانستید که میزان انرژی که خورشید در یک ثانیه تولید می کند، برای تولید برق مورد نیاز تمام کشورهای جهان به مدت یک میلیون سال کافی است ؟  آیا میدانستید که هر عنکبوت تار ویژه خود را دارد و هیچ گاه تارهای آنها به هم شبیه نیستند ؟  آیا میدانستید که اگر در یک سال هیچ یک از نسلهای یک جفت مگس نر و ماده از بین نروند، حجم مگسهای متولد شده با حجم کره زمین برابر می شود ؟  آیا میدانستید که رودی در کامبوج شش ماه سال از شمال به جنوب و شش ماه دیگر سال از جنوب به شمال جریان دارد ؟  آیا میدانستید که سریع ترین عضله بدن انسان زبان است ؟  آیا میدانستید که بدن انسان پنجاه هزار کیلومتر رشته عصبی دارد؟  آیا میدانستید که موشهای صحرایی چنان سریع تکثیر پیدا می کنند، که در عرض هجده ماه دو موش صحرایی قادرند یک میلیون فرزند داشته باشند ؟  آیا میدانستید که روباهها همه چیز را خاکستری می بینند ؟  آیا میدانستید که اسبها در مقابل گاز اشک آور مصون اند ؟  آیا میدانستید که زرافه ایستاده وضع حمل می‌کند و نوزادش از فاصله 180 سانتی متری به زمین می افتد ؟  آیا میدانستید که 1300 کره زمین در سیاره مشتری جای می گیرد ؟  آیا میدانستید که اولین تمبر جهان در سال 1840 در انگلستان به چاپ رسید ؟  آیا میدانستید که اولین اتوموبیل را مظفرالدین شاه قاجار وارد ایران کرد ؟  آیا میدانستید که قدرت بینایی جغد 82 برابر قدرت دید انسان است ؟  آیا میدانستید که خفاش ها 19 ساعت و شیر ها 17 ساعت در روز می خوابند ؟  آیا میدانستید که در زبان عربی،راى کلمه شمشیر ، هشتصد و پنجاه واژه مختلف وجود دارد ؟  آیا میدانستید که عسل تنها غذایی است که فاسد نمی شود ؟  آیا میدانستید که بلند قدترین مرد جهان جان پل آونوو، دو متر و چهل و نه سانتیمتر قد دارد ؟ آیا میدانستید که پول از کاغذ درست نشده بلکه از کتان ساخته شده ؟ آیا میدانستید که روزانه بطور متوسط 12 نوزاد به پدر و مادر اشتباهی تحویل داده می شوند ؟ آیا میدانستید که شکلات بر روی سیستم عصبی سگ تاثیر مخربی می گذارد، بوسیله چند اونس شکلات براحتی می توان سگ متوسطی را از پای درآورد ؟ آیا میدانستید که اغلب، روژ خانمها از پولک ماهی درست شده اند ؟ آیا میدانستید که که طولانی ترین دوره بیهوشی در تاریخ پزشکی مربوط به "الن اسپوریتو" یک دختر هفت ساله امریکایی است؟ او پس از عمل جراحی آپاندیس در سال 1942 میلادی به حالت اغماء رفت و پانزده سال بعد به هوش آمد ؟  آیا میدانستید که یک لامپ در یک ایستگاه آتش‌نشانی ایالت کالیفرنیای آمریکا وجود دارد که بیش از 100 سال عمر دارد و در طول این مدت روشن است ؟ این لامپ در طول این مدت طولانی به ‌طور 24 ساعته و هفت روز هفته روشن مانده است. این لامپ برق به قدرت چهار وات از سال 1901، در ایستگاه آتش‌نشانی ناحیه لایومور به ‌طور دائم روشن بوده و اکنون 108 سال از آن زمان می‌گذرد. فرضیه‌های زیادی در مورد طول عمر این لامپ 100 ساله که اکنون شهرت زیادی در کالیفرنیا به ‌دست آورده مطرح شده است. کارکنان بازنشسته این ایستگاه آتش‌نشانی عقیده دارند این لامپ که توسط شرکت شلبی الکتریک‌کو ساخته شده از یک کیفیت عالی برخوردار بوده و به‌ خوبی وکیوم شده است .
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۲ ، ۱۴:۵۳
سید رضا واقفی
دانلود نمونه سوال امتحان نوبت اول علوم پایه ششم دانلود فایل word    دانلود دانلود فایل  pdf     دانلود
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۲ ، ۱۹:۴۵
سید رضا واقفی
جمعه, ۱۳ دی ۱۳۹۲، ۰۴:۳۱ ب.ظ

دانلود فونت نستعلیق

دانلود فونت نستعلیق حجم 423 کیلو بایت  دانلود
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۲ ، ۱۶:۳۱
سید رضا واقفی
مقدمه: امام علی ‌بن موسی‌الرضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام می‌باشند. ایشان در سن 35 سالگی عهده‌دار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختی‌ها و رنج بسیاری را بر امام رواداشتند و سر انجام مأمون عباسی ایشان را در سن 55 سالگی به شهادت رساند. در این نوشته به طور خلاصه، بعضی از ابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی می‌نماییم.  بقیه در ادامه مطلب   زندگینامه امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)   مقدمه: امام علی ‌بن موسی‌الرضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام می‌باشند. ایشان در سن 35 سالگی عهده‌دار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختی‌ها و رنج بسیاری را بر امام رواداشتند و سر انجام مأمون عباسی ایشان را در سن 55 سالگی به شهادت رساند. در این نوشته به طور خلاصه، بعضی از ابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی می‌نماییم.   نام، لقب و کنیه امام: نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان "رضا" به معنای "خشنودی" می‌باشد. امام محمد تقی (علیه السلام) امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل می‌فرمایند: "خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بوده‌اند و ایشان را برای امامت پسندیده‌اند و همینطور (به خاطر خلق و خوی نیکوی امام) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بود‌ند." یکی از القاب مشهور حضرت "عالم آل محمد" است. این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان می‌باشد. جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش، بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی بر این سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش "جنبه علمی امام" آمده است. این توانایی و برتری امام، در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان می‌باشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات، کاملاً این مطلب روشن می‌گردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمی‌تواند سرچشمه گرفته باشد.   پدر و مادر امام: پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ﻫ.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادر گرامیشان "نجمه" نام داشت.   تولد امام: حضرت رضا (علیه السلام) در یازدهم ذیقعدﺓ الحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که: "هنگامی‌که به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمی‌کردم و وقتی به خواب می‌رفتم، صدای تسبیح و تمجید حق تعالی و ذکر "لااله‌الاالله" را از شکم خود می‌شنیدم، اما چون بیدار می‌شدم دیگر صدایی بگوش نمی‌رسید. هنگامی‌که وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان می‌داد؛ گویی چیزی می‌گفت."(2)  نظیر این واقعه، هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است، از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد، در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است.(3)   زندگی امام در مدینه: حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی می‌پرداختند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست می‌داشتند و به ایشان همچون پدری مهربان می‌نگریستند. تا قبل از این سفر، با اینکه امام بیشتر سالهای عمرش را در مدینه گذرانده بود، اما در سراسر مملکت اسلامی پیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.  امام در گفتگویی که با مأمون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه می‌فرمایند: "همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و اگر از کوچه‌های شهر مدینه عبور می‌کردم، عزیرتر از من کسی نبود. مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من می‌آوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او را برآورده سازم مگر اینکه این کار را انجام می‌دادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مى‌نگریستند."   امامت حضرت رضا (علیه السلام): امامت و وصایت حضرت رضا (علیه السلام) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان و رسول اکرم (صلی الله و علیه و اله) اعلام شده بود. به خصوص امام کاظم (علیه السلام) بارها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند که به نمونه‌ای از آنها اشاره می‌نماییم.  یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام) می‌گوید: «ما شصت نفر بودیم که موسی بن‌جعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود: "آیا می‌دانید من کیستم؟" گفتم: "تو آقا و بزرگ ما هستی." فرمود: "نام و لقب من را بگویید." گفتم: "شما موسی بن جعفر بن محمد هستید." فرمود: "این که با من است کیست؟" گفتم: "علی بن موسی بن جعفر." فرمود: "پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من می‌باشد."»(4) در حدیث مشهوری نیز که جابر از قول نبى ‌اکرم نقل می‌کند امام رضا (علیه السلام) به عنوان هشتمین امام و وصی پیامبر معرفی شده‌اند. امام صادق (علیه السلام) نیز مکرر به امام کاظم می‌فرمودند که "عالم‌ آل محمد از فرزندان تو است و او وصی بعد از تو می‌باشد."   اوضاع سیاسی:  مدت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که می‌توان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد:  ده سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با زمامداری هارون. 1-      پنج سال بعد از‌ آن که مقارن با خلافت امین بود. 2-      پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود.  مدتی از روزگار زندگانی امام رضا (علیه السلام) همزمان با خلافت هارون الرشید بود. در این زمان است که مصیبت دردناک شهادت پدر بزرگوارشان و دیگر مصیبت‌های اسفبار برای علویان (سادات و نوادگان امیرالمؤمنین) واقع شده است. در آن زمان کوشش‌های فراوانی در تحریک هارون برای کشتن امام رضا (علیه السلام) می‌شد تا آنجا که در نهایت هارون تصمیم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نیافت نقشه خود را عملی کند. بعد از وفات هارون فرزندش امین به خلافت رسید. در این زمان به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حکومت سایه افکنده بود و این تزلزل و غرق بودن امین در فساد و تباهی باعث شده بود که او و دستگاه حکومت، از توجه به سوی امام و پیگیری امر ایشان بازمانند. از این رو می‌توانیم این دوره را در زندگی امام دوران آرامش بنامیم. اما سرانجام مأمون عباسی توانست برادر خود امین را شکست داده و او را به قتل برساند و لباس قدرت را به تن نماید و توانسته بود با سرکوب شورشیان فرمان خود را در اطراف و اکناف مملکت اسلامی جاری کند. وی حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار کرده بود و خود در مرو اقامت گزید و فضل ‌بن ‌سهل را که مردی بسیار سیاستمدار بود، وزیر و مشاور خویش قرار داد. اما خطری که حکومت او را تهدید می‌کرد علویان بودند که بعد از قرنی تحمل شکنجه و قتل و غارت، اکنون با استفاده از فرصت دو دستگی در خلافت، هر یک به عناوین مختلف در خفا و آشکار عَلم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواهان براندازی حکومت عباسی بودند؛ به علاوه آنان در جلب توجه افکار عمومی مسلمین به سوی خود، و کسب حمایت آنها موفق گردیده بودند و دلیل آشکار بر این مدعا این است که هر جا علویان بر ضد حکومت عباسیان قیام و شورش می‌کردند، انبوه مردم از هر طبقه دعوت آنان را اجابت کرده و به یاری آنها بر می‌خواستند و این، بر اثر ستم‌ها و نارواییها و انواع شکنجه‌های دردناکی بود که مردم و بخصوص علویان از دستگاه حکومت عباسی دیده بودند. از این رو مأمون درصدد بر آمده بود تا موجبات برخورد با علویان را برطرف کند. بویژه که او تصمیم داشت تشنجات و بحران‌هایی را که موجب ضعف حکومت او شده بود از میان بردارد و برای استقرار پایه‌های قدرت خود، محیط را امن و آرام سازد. لذا با مشورت وزیر خود فضل بن سهل تصمیم گرفت تا دست به خدعه‌ای بزند. او تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد و خود از خلافت به نفع امام کناره‌گیری کند، زیرا حساب می‌کرد نتیجه از دو حال بیرون نیست، یا امام می‌پذیرد و یا نمی‌پذیرد و در هر دو حال برای خود او و خلافت عباسیان، پیروزی است. زیرا اگر بپذیرد ناگزیر، بنابر شرطی که مأمون قرار می‌داد ولایت عهدی آن حضرت را خواهد داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد تمامی گروه‌ها و فرقه‌های مسلمانان تضمین می‌کرد. بدیهی است برای مأمون آسان بود در مقام ولایتعهدی بدون این که کسی آگاه شود، امام را از میان بردارد تا حکومت به صورت شرعی و قانونی به او بازگردد. در این صورت علویان با خشنودی به حکومت می‌نگریستند و شیعیان خلافت او را شرعی تلقی می‌کردند و او را به عنوان جانشین امام می‌پذیرفتند. از طرف دیگر چون مردم حکومت را مورد تایید امام می‌دانستند لذا قیامهایی که بر ضد حکومت می‌شد جاذبه و مشروعیت خود را از دست می‌داد.  او می‌اندیشید اگر امام خلافت را نپذیرد ایشان را به اجبار ولیعهد خود می‌کند که در اینصورت بازهم خلافت و حکومت او در میان مردم و شیعیان توجیه می‌گردد و دیگر اعتراضات و شورشهایی که به بهانه غصب خلافت و ستم، توسط عباسیان انجام می‌گرفت دلیل و توجیه خود را از دست می‌داد و با استقبال مردم و دوستداران امام مواجه نمی‌شد. از طرفی او می‌توانست امام را نزد خود ساکن کند و از نزدیک مراقب رفتار امام و پیروانش باشد و هر حرکتی از سوی امام و شیعیان ایشان را سرکوب کند. همچنین او گمان می‌کرد که از طرف دیگر شیعیان و پیروان امام، ایشان را به خاطر نپذیرفتن خلافت در معرض سئوال و انتقاد قرار خواهند داد و امام جایگاه خود را در میان دوستدارانش از دست می‌دهد.   سفر به سوی خراسان: مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدینه، خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد حضرتش را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد، بیاورند. مسیر اصلی در آن زمان راه کوفه، جبل، کرمانشاه و قم بوده است که نقاط شیعه‌نشین و مراکز قدرت شیعیان بود. مأمون احتمال می‌داد که ممکن است شیعیان با مشاهده امام در میان خود به شور و هیجان آیند و مانع حرکت ایشان شوند و بخواهند آن حضرت را در میان خود نگه دارند که در این صورت مشکلات حکومت چند برابر می‌شد. لذا امام را از مسیر بصره، اهواز و فارس به سوی مرو حرکت داد.ماموران او نیز پیوسته حضرت را زیر نظر داشتند و اعمال امام را به او گزارش می‌دادند.   حدیث سلسلة الذهب: در طول سفر امام به مرو، هر کجا توقف می‌فرمودند، برکات زیادی شامل حال مردم آن منطقه می‌شد. از جمله هنگامیکه امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند، همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی، به همراه گروه‌های بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت، مهار مرکب را گرفته و عرضه داشتند: "ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند می‌دهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان، پیامبر خدا، برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد." امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گردید. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق می‌گریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند، بر مرکب امام بوسه می‌زدند. ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم می‌خواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند. تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند و حضرت حدیث ذیل را کلمه به کلمه از قول پدر گرامیشان و از قول اجداد طاهرینشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی املاء فرمودند: "کلمه لااله‌الاالله حصار من است پس هر کس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود." سپس امام فرمودند: "اما این شروطی دارد و من، خود، از جمله آن شروط هستم."  این حدیث بیانگر این است که از شروط اقرار به کلمه لااله‌الاالله که مقوم اصل توحید در دین می‌باشد، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت و پذیرش گفتار و رفتار امام می‌باشد که از جانب خداوند تعالی تعیین شده است. در حقیقت امام شرط رهایی از عذاب الهی را توحید و شرط توحید را قبول ولایت و امامت می‌دانند.   ولایت عهدی: باری، چون حضرت رضا (علیه السلام) وارد مرو شدند، مأمون از ایشان استقبال شایانی کرد و در مجلسی که همه ارکان دولت حضور داشتند صحبت کرد و گفت: "همه بدانند من در آل عباس و آل علی (علیه السلام) هیچ کس را بهتر و صاحب حق‌تر به امر خلافت از علی بن موسی رضا (علیه السلام) ندیدم." پس از آن به حضرت رو کرد و گفت: "تصمیم گرفته‌ام که خود را از خلافت خلع کنم و آن را به شما واگذار نمایم." حضرت فرمودند: "اگر خلافت را خدا برای تو قرار داده جایز نیست که به دیگری ببخشی و اگر خلافت از آن تو نیست، تو چه اختیاری داری که به دیگری تفویض نمایی." مأمون بر خواسته خود پافشاری کرد و بر امام اصرار ورزید. اما امام فرمودند:‌ "هرگز قبول نخواهم کرد." وقتی مأمون مأیوس شد گفت: "پس ولایت عهدی را قبول کن تا بعد از من شما خلیفه و جانشین من باشید." این اصرار مأمون و انکار امام تا دو ماه طول کشید و حضرت قبول نمی‌فرمودند و می‌گفتند: "از پدرانم شنیدم، من قبل از تو از دنیا خواهم رفت و مرا با زهر شهید خواهند کرد و بر من ملائک زمین و آسمان خواهند گریست و در وادی غربت در کنار هارون ‌الرشید دفن خواهم شد." اما مأمون بر این امر پافشاری نمود تا آنجاکه مخفیانه و در مجلس خصوصی حضرت را تهدید به مرگ کرد. لذا حضرت فرمودند: "اینک که مجبورم، قبول می‌کنم به شرط آنکه کسی را نصب یا عزل نکنم و رسمی را تغییر ندهم و سنتی را نشکنم و از دور بر بساط خلافت نظر داشته باشم." مأمون با این شرط راضی شد. پس از آن حضرت، دست را به سوی آسمان بلند کردند و فرمودند: "خداوندا! تو می‌دانی که مرا به اکراه وادار نمودند و به اجبار این امر را اختیار کردم؛ پس مرا مؤاخذه نکن همان گونه که دو پیغمبر خود یوسف و دانیال را هنگام قبول ولایت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نکردی. خداوندا، عهدی نیست جز عهد تو و ولایتی نیست مگر از جانب تو، پس به من توفیق ده که دین تو را برپا دارم و سنت پیامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا که تو نیکو مولا و نیکو یاوری هستی."   جنبه علمی امام: مأمون که پیوسته شور و اشتیاق مردم نسبت به امام و اعتبار بی‌همتای امام را در میان ایشان می‌دید می‌خواست تا این قداست و اعتبار را خدشه‌دار سازد و از جمله کارهایی که برای رسیدن به این هدف انجام داد تشکیل جلسات مناظره‌ای بین امام و دانشمندان علوم مختلف از سراسر دنیا بود، تا آنها با امام به بحث بپردازند، شاید بتوانند امام را از نظر علمی شکست داده و وجهه علمی امام را زیر سوال ببرند که  شرح یکی از این مجالس را می‌آوریم:  "برای یکی از این مناظرات، مأمون فضل بن سهل را امر کرد که اساتید کلام و حکمت را از سراسر دنیا دعوت کند تا با امام به مناظره بنشینند. فضل نیز اسقف اعظم نصاری، بزرگ علمای یهود، روسای صابئین (پیروان حضرت یحیی)، بزرگ موبدان زرتشتیان و دیگر متکلمین وقت را دعوت کرد. مأمون هم آنها را به حضور پذیرفت و از آنها پذیرایی شایانی کرد و به آنان گفت: "دوست دارم که با پسر عموی من (مأمون از نوادگان عباس عموی پیامبر است که ناگزیر پسر عموی امام می‌باشد.) که از مدینه پیش من آمده مناظره کنید." صبح روز بعد مجلس آراسته‌ای تشکیل داد و مردی را به خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد و حضرت را دعوت کرد. حضرت نیز دعوت او را پذیرفتند و به او فرمودند: "آیا می‌خواهی بدانی که مأمون کی از این کار خود پشیمان می‌شود." او گفت: "بلی فدایت شوم." امام فرمودند: "وقتی مأمون دلایل مرا بر رد اهل تورات از خود تورات و بر اهل انجیل از خود انجیل و از اهل زبور از زبورشان و بر صابئین بزبان ایشان و بر آتش‌پرستان بزبان فارسی و بر رومیان به زبان رومی‌شان بشنود و ببیند که سخنان تک ‌تک اینان را رد کردم و آنها سخن خود را رها کردند و سخن مرا پذیرفتند آنوقت مأمون می‌فهمد که توانایی کاری را که می‌خواهد انجام دهد ندارد و پشیمان می‌شود و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم." سپس حضرت به مجلس مأمون تشریف ‌فرما شدند و با ورود حضرت، مأمون ایشان را برای جمع معرفی کرد و سپس گفت: "دوست دارم با ایشان مناظره کنید." حضرت رضا (علیه السلام) نیز با تمامی آنها از کتاب خودشان درباره دین و مذهبشان مباحثه نمودند. سپس امام فرمود: "اگر کسی در میان شما مخالف اسلام است بدون شرم و خجالت سئوال کند." عمران صایی که یکی از متکلمین بود از حضرت سؤالات بسیاری کرد و حضرت تمام سؤالات او را یک به یک پاسخ گفتند و او را قانع نمودند. او پس از شنیدن جواب سؤالات خود از امام، شهادتین را بر زبان جاری کرد و اسلام آورد و با برتری مسلم امام، جلسه به پایان رسید و مردم متفرق شدند. روز بعد حضرت، عمران صایی را به حضور طلبیدند و او را بسیار اکرام کردند و از آن به بعد عمران صایی خود یکی از مبلغین دین مبین اسلام گردید.  رجاء ابن ضحاک که از طرف مأمون مامور حرکت دادن امام از مدینه به سوی مرو بود، می‌گوید: «آن حضرت در هیچ شهری وارد نمی‌شد مگر اینکه مردم از هر سو به او روی می‌آوردند و مسائل دینی خود را از امام می‌پرسیدند. ایشان نیز به آنها پاسخ می‌گفت و احادیث بسیاری از پیامبر خدا و حضرت علی (علیه السلام) بیان می‌فرمود. هنگامی که از این سفر بازگشتم نزد مأمون رفتم. او از چگونگی رفتار امام در طول سفر پرسید و من نیز آنچه را در طول سفر از ایشان دیده بودم بازگو کردم. مأمون گفت: "آری، ای پسر ضحاک! ایشان بهترین، داناترین و عابدترین مردم روی زمین است."»   اخلاق و منش امام: خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونه‌ای بود که حتی دشمنان خویش را نیز شیفته و مجذوب خود کرده بود. با مردم در نهایت ادب تواضع و مهربانی رفتار می‌کرد و هیچ گاه خود را از مردم جدا نمی‌نمود.  یکی از یاران امام می‌گوید: "هیچ گاه ندیدم که امام رضا (علیه السلام) در سخن بر کسی جفا ورزد و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند. هرگز نیازمندی را که می‌توانست نیازش را برآورده سازد رد نمی‌کرد در حضور دیگری پایش را دراز نمی‌فرمود. هرگز ندیدم به کسی از خدمتکارانش بدگویی کند. خنده او قهقهه نبود بلکه تبسم می‌فرمود. چون سفره غذا به میان می‌آمد، همه افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سر سفره خویش می‌نشاند و آنان همراه با امام غذا می‌خوردند. شبها کم می‌خوابید و بسیاری از شبها را به عبادت می‌گذراند. بسیار روزه می‌گرفت و روزه سه روز در ماه را ترک نمی‌کرد. کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت. بیشتر در شبهای تاریک، مخفیانه به فقرا کمک می‌کرد."(5) یکی دیگر از یاران ایشان می‌گوید: "فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود. لباس او در خانه درشت و خشن بود، اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت می‌کرد، خود را می‌آراست (لباسهای خوب و متعارف می‌پوشید).(6) شبی امام میهمان داشت، در میان صحبت چراغ ایرادی پیدا کرد، میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند، اما امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود: "ما گروهی هستیم که میهمانان خود را به کار نمی‌گیریم."(7)  شخصی به امام عرض کرد: "به خدا سوگند هیچکس در روی زمین از جهت برتری و شرافت اجداد، به شما نمی‌رسد." امام فرمودند:" تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار، آنان را بزرگوار ساخت."(8)  مردی از اهالی بلخ می‌گوید: "در سفر خراسان با امام رضا (علیه السلام) همراه بودم. روزی سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگزاران حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه ایشان غذا بخورند. من به امام عرض کردم: "فدایت شوم بهتر است اینان بر سفره‌ای جداگانه بنشینند." امام فرمود: "ساکت باش، پروردگار همه یکی است. پدر و مادر همه یکی است و پاداش هم به اعمال است."(9)  یاسر، خادم حضرت می‌گوید: «امام رضا (علیه السلام) به ما فرموده بود: "اگر بالای سرتان ایستادم (و شما را برای کاری طلبیدم) و شما مشغول غذا خوردن بودید بر نخیزید تا غذایتان تمام شود. به همین جهت بسیار اتفاق می‌افتاد که امام ما را صدا می‌کرد و در پاسخ او می‌گفتند: "به غذا خوردن مشغولند." و آن گرامی می‌فرمود: "بگذارید غذایشان تمام شود."»(10)  یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت: "من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم. از حج بازگشته‌ام و خرجی راه را تمام کرده‌ام اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را به وطنم برسانم و در آنجا معادل همان مبلغ را صدقه خواهم داد زیرا من در شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند مانده‌ام." امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت و از پشت در دست خویش را بیرون آورد و فرمود: "این دویست دینار را بگیر و توشه راه کن و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه دهی."  آن شخص نیز دینارها را گرفت و رفت. از امام پرسیدند: "چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینارها نبیند؟" فرمود: "تا شرمندگی نیاز و سوال را در او نبینم."(11)  امامان معصوم و گرامی ما در تربیت پیروان و راهنمایی ایشان تنها به گفتار اکتفا نمی‌کردند و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ویژه ای مبذول می‌داشتند.  یکی از یاران امام رضا (علیه السلام) می‌گوید: «روزی همراه امام به خانه ایشان رفتم. غلامان حضرت مشغول بنایی بودند. امام در میان آنها غریبه‌ای دید و پرسید: "این کیست؟" عرض کردند: "به ما کمک می‌کند و به او دستمزدی خواهیم داد." امام فرمود: "مزدش را تعیین کرده‌اید؟" گفتند: "نه هر چه بدهیم می‌پذیرد." امام برآشفت و به من فرمود: "من بارها به اینها گفته‌ام که هیچکس را نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کنید و قرارداد ببندید. کسی که بدون قرارداد و تعیین مزد، کاری انجام می‌دهد، اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان می‌کند مزدش را کم داده‌ای ولی اگر قرارداد ببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهد بود که طبق قرار عمل کرده‌ای و در این صورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی، هر چند کم و ناچیز باشد؛ می‌فهمد که بیشتر پرداخته‌ای و سپاسگزار خواهد بود."»(12)  خادم حضرت می‌گوید: «روزی خدمتکاران میوه‌ای می‌خوردند. آنها میوه را به تمامی نخورده و باقی آنرا دور ریختند. حضرت رضا (علیه السلام) به آنها فرمود: "سبحان الله اگر شما از آن بی‌نیاز هستید، آنرا به کسانی که بدان نیازمندند بدهید."»   مختصری از کلمات حکمت‌آمیز امام: امام فرمودند: "دوست هر کس عقل اوست و دشمن هر کس جهل و نادانی و حماقت است." امام فرمودند: "علم و دانش همانند گنجی می‌ماند که کلید آن سؤال است، پس بپرسید. خداوند شما را رحمت کند زیرا در این امر چهار طایفه دارای اجر می‌باشند: 1- سؤال کننده 2- آموزنده 3- شنونده 4- پاسخ دهنده." امام فرمودند: "مهرورزی و دوستی با مردم نصف عقل است." امام فرمودند: "چیزی نیست که چشمانت آنرا بنگرد مگر آنکه در آن پند و اندرزی است." امام فرمودند: "نظافت و پاکیزگی از اخلاق پیامبران است."   شهادت امام:  در نحوه به شهادت رسیدن امام نقل شده است که مأمون به یکی از خدمتکاران خویش دستور داده بود تا ناخن‌های دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور داد تا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده کند و در بین ناخن‌هایش زهر قرار دهد و اناری را با دستان زهر‌آلودش دانه کند و او دستور مأمون را اجابت کرد. مأمون نیز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار کرد که امام از آن انار تناول کنند. اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار کرد تا جایی که حضرت را تهدید به مرگ نمود و حضرت به جبر، قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر کرد و حال حضرت دگرگون گردید و صبح روز بعد در سحرگاه روز 29 صفر سال 203 هجری قمری امام رضا (علیه السلام) به شهادت رسیدند.   تدفین امام: به قدرت و اراده الهی امام جواد (علیه السلام) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان، بدن مطهر ایشان را غسل داده و بر آن نماز گذاردند و پیکر پاک ایشان با مشایعت بسیاری از شیعیان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گردید و قرنهاست که مزار این امام بزرگوار مایه برکت و مباهات ایرانیان است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۲ ، ۰۵:۵۲
سید رضا واقفی